اقا خیلى اتفاقى از پست هاى 99/99 درصد بچه هاى وبلاگ متوجه شدم که مثل اینکه چالشى با عنوان نامه اى به گذشته داریم ، راستش بیشتر دوست داشتم برم اینده و از اینده به خود الانم نامه بنوسیم ولى خب پیش خودم گفتم بیا ابان در چارچوب چالش چالشتو شرکت کن جان جدت :/ 

متن نامه :(( سلام ، هى ابانم ، یعنى خود ِ تو ِى نه سال دیگه ؛ از اونجایى که من توعم یا به عبارتى تو منى میدونم که اونقدرى خل هستى که باور کنى که اره این نامه واقعیه :/ پس ناممو براى اثبات خودم به خود منگل گذشتم نباید هدر بدم پس باور کن :) 

میدونید تا همینجاى نامه رو نوشتم و پیش خودم گفتن من نمیخوام هیچ چیزى از گذشتمو تغییر بدم چون اونجورى ابان نیستم ابان اینجورى تعریف میشه با همین اشتباه ها با همین موفقیت ها اگه من این کارا رو نمیکردم هیچ وقت ابان نبودم راستش من حتى اگه به خود قبلم بابت این اشتباهها هشدار بدم بازم قطعا یه جاى دیگه اشتباه میکنم توى زندگیم و اصن بدون این اشتباه ها بدون این زمین خوردن ها انگار زندگى بى معنى میشه به نظرم  ! 

و اینکه عمیقا بهتر نیست به جاى اینکه توصیه کنیم به خود گذشتمون که فلان اشتباهو نکنه الان کارى کنیم که خود ایندمون نخواد همچین چیزى رو بهمون بگه ؟:

 

مدرسه ! اصلا درس نمیخونم و خب این خیلى بده و عمیقا فاجعست حالا باید دید با این حجم از درس نخوندن قلم چى این هفته رو قرار چجورى گند بزنم 

 

مامان و بابام دارن میرن شهرستان و منى که دلم لک زده براى یه اب و هواى ناب دارم رسما میپوکم که نمیتونم باهاشون برم

 

اقا بزار خلاصه بگم دبیر شیمیمون یه پوزده تایى خطکش جور کرده و خب ما داریم شیمى رو با طعم جذاب کتک یاد میگیرم فعلا که یه دو سه تایى از خط کشاشو یدیم فعلا تا ببینیم چى پیش میاد :)))) 

این دفعه تهدید کرده بیم با چسب حرارتى میاد سراغمون 

دبیر از این عشق تر دیده بودین وجدانا ؟:!

 

یههههههههه هیجده روز دیگه هیجده سالم میشه :)


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها